مدرسه یا مردسه - به کلاس دوم خوش آمدید

ساخت وبلاگ

به کلاس دوم خوش آمدید 

معلم ما خانمی سبزه روی با قدی متوسط بود . بیشتر اوقات با لباس ارتشی به کلاس می آمد . با لبخندهای او لباس نظامی چندان خشونتی نشان نمی داد . با اینکه سرباز و نظامی بود سخت گیری نمی کرد . نمیدانم چرا من در دروس خود گوی سبقت را از او ربودم و درس «کوکب خانم» را در اولین روز افتتاح مدرسه یاد گرفتم . کوکب خانم زن خوش سلیقه ای بود . من هم از آن کوکب خانم محترمه یاد گرفتم و سلیقه به خرج دادم و یک روز در میان به مدرسه رفتم . زیرا برای خوردن نان ، شیر ، ماست ، دوغ ، کره ، پنیر و تخم مرغ و مرغابی بهشتی ( یعنی غذایی که به صنعت آلوده نشده ) وقت زیادی لازم داشتم . در آن زمان پنجشنبه ها تعطیل بود و بیشتر اوقات محاسبات یک روز در میان به تعطیلی چهار شنبه ها منجر می شد و طبق محاسبات دقیق و با در نظر گرفتن هزاران پارامتر و نکتۀ باریکتر از موی سرم شنبه را هم تعطیل اعلام می کردم ! و بسته به شیفتهای صبح و بعد از ظهر من چهار یا پنج روز ناقابل استراحت داشتم . اگر شما به محاسبات نجومی و تقویم اینجانب شک دارید حتماً در دروس ریاضی ، فیزیک ، و کامپیوتر ناموفق هستید و باید و باید و باید از این دروس مردود شوید . اصلاً به شما چه ربطی دارد که آن زمان من به کامپیوتر دسترسی نداشتم و تا حالا از انواع بازیهای مزخرف آن بی اطلاعم !

علاوه بر این تقریبا در طول سال تحصیلی خودم را از مشق نوشتن معاف کردم : در حین بازی و جستجوی نمی دانم چه چیزی نوک خاری از قصمولی ( بخوانید گصمولی)[1] که در لابلای سبزه ها و علفها گم شده بود ، دقیقا در ابتدای کف دستم جا خوش کرد و بدنم که تا آن روزها سموم صنعت و تمدن یعنی غذای مصنوعی و قلابی وارد آن نشده به سبک طبیعی مبارزه کرد و خار را در غلافی پیچاند و تمام . و هر بار خانم معلم مشق بچه ها را خط می زد من آن برجستگی که در دستم بود نشان می دادم و «خار شکست رو دستم» تنها جمله ای بود که بلد بودم به خانم معلم تحویل دهم ! عجیب اینکه آن خار ، که خدا عزیزش کند ، تا چند سال قبل حصرومه اش [2] پیدا بود و یک سالی مرا از مشق نوشتن معاف کرد . لطفا حسادت نفرمایید : این نوشته ها تاوان آن نانوشته هاست . اما چرا خانم معلم آن عذر ساده و واهی را قبول می کرد و لبخند میزد ؟ احتمالا به خاطر ساده دلی و ضعف زنانه یعنی مهربانی ! یا به خاطر سنگدلی خاص زنان یعنی بگذار این بشر در حماقت خود بماند که از قدیم گفته اند « زن و اژدها هر دو در خاک به » . ولی من این احتمال را مناسب معلم محترمم می دانم که او روان شناس خوبی بوده و از مردم آزاری بیزار و نمی خواست توانایی نوشتاریم را بر سر مشق های تکراری و بی ارزش هدر دهم . و فقط به اندازۀ حقوقش اذیت می کرد یعنی هیچ اذیت نمی کرد !

به هر حال اول و دوم ابتدایی خانم معلمهای با حوصله و مهربانی داشتیم و دو سال از زندان مدرسه به خیر گذشت .   برو به مردسه



[1] خار و برگ نخل خرما روی چوبهایی چیده شده و ابتدای چوب از طرف نخل که شامل خارهاست قصمول (بخوانید گصمول) نامیده می شود.

معلم teacher...
ما را در سایت معلم teacher دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdulsahiba بازدید : 412 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 17:53